کد مطلب:119268 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

خطبه بدون الف











بسیاری از مورخین و محدثین نقل كرده اند كه جمعی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیرامون این بحث می كردند كه كدام یك از حروف در كلمات بیشتر به كار می رود و همه متفق شدند بر این كه حرف الف است كه بیشتر در كلمات به كار می رود. آنگاه امیرالمومنین علی علیه السلام به پاخاست و بالبداهه خطبه ای بدون الف ایراد نمود كه متن و ترجمه ی آن از نظرتان می گذرد:

حمدت و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقت رحمته غضبه و تمت كلمته و نفذت مشیئته و بلغت قضیته، حمدته حمد مقر لربوبیته، متخضع لعبودیته، متنصل من خطیئته، معترف بتوحیده، مومل من ربه مغفره تنجیه، یوم یشغل عن فصیلته و بنیه و نستعینه و نسترشده و نستهدیه و نومن به و نتوكل علیه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفرید مومن متیقن و وحدته توحید عبد مذعن، لیس له شریك فی ملكه و لم یكن له ولی فی صنعه، جل عن مشیر و وزیر و عون و معین و نظیر، علم فستر و نظر فخبر و ملك فقهر و عصی فغفر و حكم فعدل، لم یزل و لن یزول لیس كمثله شی ء و هو قبل كل شی ء و بعد كل شی ء، رب متفرد بعزته متمكن بقوته متقدس بعلوه متكبر بسموه، لیس یدركه بصر و لیس یحیط به نظر، قوی منیع بصیر سمیع حلیم حكیم رووف رحیم،

[صفحه 240]

عجز عن وصفه من یصفه و ضل عن نعته من یعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب، یجیب دعوه من یدعوه و یرزقه و یحبوه، ذو لطف خفی و بطش قوی و رحمه موسعه و عقوبه موجعه، رحمته جنه عریضه مونقه و عقوبته حجیم ممدوده موبقه و شهدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفیه و نبیه و خلیله و حبیبه صلی علیه ربه صلوه تحظیه و تزلفه و تعلیه و تقربه و تدنیه، بعثه فی خیر عصر و حین فتره و كفر و رحمه لعبیده و منه لمزیده، ختم به نبوته و وضح به حجته فوعظ و نصح و بلغ و كدح، رووف رحیم بكل مومن، رضی ولی زكی، علیه رحمه و تسلیم و بركه و تكریم من رب غفور رحیم قریب مجیب.

وصیتكم جمیع من حضر بوصیه ربكم و ذكرتكم سنه نبیكم، فعلیكم برهبه تسكن قلوبكم و خشیه تذری دموعكم و تقیه تنجیكم قبل یوم یذهلكم و یبلیكم، یوم یفوز فیه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سیئته، ولتكن مسئلتكم و ملقكم مسئله ذل و خضوع و شكر و خشوع و توبه و نزوع و ندم و رجوع ولیغتنم كل مغتنم منكم صحته قبل سقمه و شبیبته قبل هرمه و كبره و فرصته و سعته و فرغته قبل شغله و غنیته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل یهرم و یكبر و یمرض و یسقم و یمله طبیبه و یعرض عنه حبیبه و ینقطع عمره و یتغیر لونه و یقل عقله قبل قولهم: هو موعوك و جسمه منهوك، قبل جده فی نزع شدید و حضور كل قریب و بعید قبل شخوص بصره و طموح نظره و رشح جبینه و خطف عرنینه و سكون حنینه و حدیث نفسه و بكی عرسه و یتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صدیقه و قسم جمعه و ذهب بصره و سمعه و كفن و مدد و وجه و جرد و عری و غسل و نشف و سجی و بسط له وهیی و نشر علیه كفنه و شد منه ذقنه و قمص و عمم و ودع و سلم و حمل فوق سریره و صلی علیه و نقل من دور مزخرفه و قصور مشیده و حجر منجده فجعل فی ضریح ملحود ضیق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هیل علیه عفره و حثی علیه مدره تحقق حذره و نسی خبره و رجع عنه ولیه و صفیه و ندیمه

[صفحه 241]

و نسیبه و تبدل به قریبه و حبیبه فهو حشو قبر و رهین قفر، یسعی فی جسمه دود قبره و یسیل صدیده علی صدره و نحره، یسحق برمته لحمه و ینشف دمه و یرم عظمه حتی یوم حشره و نشره فینشر من قبره و ینفخ فی صدره و یدعی بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سریره صدور وجی ء بكل نبی و صدیق و شهید و نطیق و قعد للفصل رب قدیر، بعبده بصیر خبیر فكم من زفره تعنیه و حسره تقصیه فی موقف مهیل و مشهد جلیل بین یدی ملك عظیم، بكل صغیره و كبیره علیم، حینئذ یلجم عرقه و یحصره قلقه، عبرته غیر مرحومه و صرخته غیر مسموعه و حجته غیر مقبوله، تنشر صحیفته و تبین جریرته، حیث نظر فی سوء عمله و شهدت عینه بنظره و یده ببطشه و رجله بخطوه و فرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منكر و نكیر و كشف عن حیث یصیر، فسلسل جیده و غلغل ملكه یده و سیق یسحب وحده، فورد جهنم بكرب و شده و ظل یعذب فی جحیم و یسقی شربه من حمیم تشوی وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنیته بمقدم من حدید یعود جلده بعد نضجه كجلد جدید، یستغیث فتعرض عنه خزنه جهنم و یستصرخ فلم یجب ندم حیث لم ینفعه ندمه، نعوذ برب قدیر من شر كل مصیر و نسئله عفو من رضی عنه و مغفره من قبل منه، فهو ولی مسئلتی و منجح طلبتی فمن زحزح عن تعذیب ربه جعل فی جنته بقربه و خلد فی قصور مشیده و ملك حور عین و حفده و طیف علیه بكوس و سكن حظیره قدس فی فردوس و تقلب فی نعیم و یسقی من تسنیم و شرب من سلسبیلل قد مزج بزنجبیل ختم بمسك، مستدیم للملك، مستشعر للسرور و یشرب من خمور فی روض مغدق لیس ینزف عقله، هذه منزله من خشی ربه و حذر نفسه و تلك عقوبه من عصی منشئه و سولت له نفسه معصیته فهو قول فصل و حكم عدل، قصص قص و وعظ نص، تنزیل من حكیم حمید نزل به روح قدس منیر مبین، من عند رب كریم علی قلب نبی مهتد رشید و سید صلت علیه رسل سفره، مكرمون برره، عزت برب علیم

[صفحه 242]

حكیم قدیر رحیم، من شر عدو لعین رجیم، یتضرع متضرعكم و یبتهل مبتهلكم و نستغفر رب كل مربوب لی و لكم.

ثم قرا امیرالمومنین علیه السلام الایه الكریمه:

«تلك الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین».

ترجمه:

حمد و تعظیم می كنم خدایی را كه منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است، (خدایی كه) رحمتش بر غضبش پیشی گرفته و كلماتش به سر حد كمال و تمام رسیده است، اراده اش در همه چیز نافذ و حكمش همگان را فراگیر است.

او را حمد و ستایش می كنم همانند حمد و ثنای كسی كه به خدایی اش اقرار نموده و در بندگی اش كمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهایش بیزار گشته، به یگانگی او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجات بخش او است، در روزی كه انسان از فرزند خود غافل و در اندیشه ی سرانجام خویش است.

از او كمك می طلبیم و درخواست می كنیم كه ما را ارشاد كند و به راه راست رهنمون نماید و به او ایمان می آوریم و بر او توكل می كنیم. شهادت به خداوندی او می دهم، شهادتی خالصانه و از روی یقین و با علم و ایمان. او را یكتا می دانم و چون بنده ای كه قلبا اقرار می كند او را می ستایم.

او در ملك خویش شریك و همتایی ندارد و در آفریدن مخلوقات او را یار و یاوری نیست. او برتر از این است كه دارای مشاور و وزیر و یاور و معین و یاری كننده و هم نظیر باشد.

او می داند (ولی) پرده پوشی می كند و می بیند و از همه چیز آگاه است و مالك و غالب بر همه چیز است. او معصیت می شود ولی درمی گذرد و هنگام حكم به عدالت حكم می راند. در گذشته و آینده كسی به مانند او نبوده و قبل از همه ی موجودات و بعد از همه ی آن ها باقی خواهد بود.

[صفحه 243]

پروردگاری است كه در عزت خویش یكتا و با قوت خویش قوی و با برتری خویش در نهایت پاكی و با بلندمرتبگی خود در نهایت كبریایی به سر می برد.

هیچ چشمی او را نمی بیند و هیچ دیده ای او را نمی یابد. او قوی و بلندمرتبه، بینا و شنونده، مهربان و بخشنده است. وصف كنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حیران و متحیرند. به همه چیز نزدیك است. دعای دعاكننده اش را اجابت می كند و از رزق و عطای خویش او را بهره مند می سازد. او دارای لطفی پنهان بوده و سختگیری نیرومند است. دارای رحمتی وسیع و عذابی دردناك است. رحمتش بهشت پهناوری است بسیار خوشایند و عذابش دوزخی است بی پایان و نابودكننده.

و شهادت می دهم به بعثت و رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم عبد و رسول و برگزیده و نبی و حبیب و دوست او كه درود خدا بر او باد، درودی كه او را بهره مند كند و به بالا و قرب خویش نزدیك گرداند.

خداوند او را در بهترین عصر برانگیخت، هنگامی كه هیچ پیامبری در میان نبوده و كفر همه جا را فراگرفته بود و این بعثت برای رحمت بر بندگانش و عطای نعمتی بیشتر، صورت پذیرفت.

خداوند او را خاتم پیامبران قرار داد و به سبب او حجت خویش را بر همگان آشكار ساخت و پیامبر نیز دستورات الهی را به مردم ابلاغ و در این راه سعی و كوشش بسیار نمود. نسبت به هر مومنی دلسوز و مهربان و بخشنده و در عین حال مورد رضای خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستی پاك و پاكیزه بود. سلام و بركت و تكریم خداوند بخشنده ی مهربان و نزدیك و اجابت كننده ی بندگان، بر او باد.

ای كسانی كه در حضور من هستید شما را توصیه می كنم به آنچه خداوند شما را به آن توصیه كرده است و سنت پیامبرتان را به شما گوشزد می كنم. بیم و ترس از خداوند را به گونه ای در دل خویش جای دهید كه اشكتان را از دیدگان جاری سازد و تقوایی پیشه كنید كه نجات بخش شما در روزی باشد كه آن روز، شما را از همه چیز فارغ نموده و تنها به خویش مشغول ساخته و به بلاهای بسیار گرفتار می سازد، روزی كه رستگار و خوشبخت می شوند كسانی كه خوبی های آنان بیشتر و بدیهای

[صفحه 244]

آنان كمتر بوده است. درخواست شما از خداوند و تمجید شما نسبت به او باید با كمال ذلت و خضوع و سپاسگزاری و خشوع و توام با توبه و دوری از معصیت و پشیمانی و بازگشت از گناه باشد.

هر یك از شما باید سلامت خویش را قبل از بیماری و جوانی خویش را قبل از پیری و بزرگسالی و دارایی خویش را قبل از ناداری و آسایش خویش را قبل از گرفتاری و زندگی خویش را قبل از مرگ دریافته و غنیمت شمارد. (آری باید غنیمت شمارد) قبل از اینكه پا به سنین بالا و پیری گذارد و به بیماری و دردی مبتلا گردد كه طبیب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته ی عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد. (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از اینكه به او گفته شود: گرفتار تب شدید و جسمی ضعیف شده است. (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از اینكه به حالت جان دادن بیفتد و بستگان دور و نزدیك به كنارش بیایند و دیده اش مبهوت شود و نظرش به بالا خیره گردد و عرق مرگ بر پیشانی اش بنشیند و بینی اش خمیده و صدایش قطع و با خویش به سخن بپردازد.

(در این هنگام است كه) همسرش بر او گریان شده و فرزندانش یتیم گشته و دشمن و دوستش از او جدا گردیده و آنچه جمع كرده بود بین دیگران تقسیم شده است.

(در این هنگام است كه) چشم و گوشش از كار افتاده و او را به سوی قبله خوابانده و لباس هایش را از تن بیرون آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشك كرده و ردایی برایش گشوده و كفنش را باز كرده (و وی را در آن قرار داده) و با پارچه ای چانه اش را بسته و پیراهنی بر او پوشانده و بر سرش پارچه ای بسته اند و (دور و نزدیكانش) با او وداع كرده و بر روی تابوتی بدنش را حمل نموده و بر وی نماز خوانده و از خانه ی پر زر و زیور و قصر محكم و استوار و خانه ی از سنگ ساخته شده، وی را جدا نموده و در گوشه ی قبر و در جایی تنگ و بی آب و علف در كنار خشت های چیده شده در زیر سنگ های سخت قرار داده و خاك ها و ریگ ها را بر او ریخته اند.

(اكنون) از آنچه می ترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبری از وی به یاد نخواهد

[صفحه 245]

ماند و از كنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمی گردند و همسر و محبوب او راهی دگر را در پیش می گیرند. (و از این پس) او هم آغوش قبر و اسیر سرزمین بی آب و علف خواهد بود. جسم او مركز جنب و جوش كرم های قبر خواهد شد و خونابه ی (صورتش) برگردن و سینه اش جاری خواهد گشت. خاك قبر، گوشت بدن وی را پراكنده می كند و خون بدنش را خشك می كند و استخوانش را می پوساند و چنین است تا روز محشر.

و آنگاه كه از قبر، او را بیرون می آورند و روح بر پیكر او می دمند و برای حشر و نشر صدایش می زنند، در این هنگام است كه قبرها درهم ریخته می شود (و مردگان بپا می خیرند) و باطن هر انسانی آشكار می شود و هر نبی و صدیق و شهیدی را به صحنه ی محشر می آورند و خداوند توانای دانای بینا خود عهده دار جدایی حق از باطل می گردد. پس چه بسیار ناله های جانسوزی كه گریبانگیر او می شود و حسرتی كه وی را به نابودی می كشاند، در جایگاهی هولناك و دیدگاهی عظیم در حضور پادشاهی بسیار بزرگ كه بر هر كوچك و بزرگی دانا است. در این هنگام است كه (از شدت گرمای قیامت) عرق سر و صورتش، همچون لجامی بر دهانش گشته (كه او را از سخن گفتن بازمی دارد) و اضطراب و نگرانی سراسر وجود او را فراگرفته است. به گریه و فریادش گوش فرانمی دهند و عذر و حجت او را نمی پذیرند. نامه ی اعمالش بازمی گردد و آنگاه كه به كردارهای زشت خویش می نگرد و دیده اش به نگاه های بدی كه كرده شهادت می دهد و دستش به آنچه سرسختانه گرفته و پایش به جاهایی كه گام نهاده و عورتش به آنچه انجام داده و پوستش به آنچه لمس كرده، شهادت می دهند، در این هنگام است كه صفحه ی كردارش آشكار می شود. (آنگاه) منكر و نكیر وی را تهدید می كنند و از عاقبت و سرانجام او پرده برمی دارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین می كشند و روانه ی دوزخش می كنند. پس با سختی و شدت بسیار وارد جهنم می شود و برای همیشه او را در آتش سوزان به عذاب می رسانند و جرعه ای از چشمه های گداخته ی جهنم به او می نوشانند كه چهره اش را بریان و پوستش را جدا می سازد.

(ملائكه ی عذاب) با گرزهای آهنین بر سرش می كوبند و پوستش كه بر اثر سوختن

[صفحه 246]

از بین رفته بود بار دیگر تجدید می گردد. (در آنجا) از مامورین دوزخ فریادخواهی می كند، ولی آنان از او رومی گردانند و به او پاسخ نمی دهند. فریاد دلخراش سر می دهد ولی هیچ نگهبانی پاسخ آنان را نمی دهد و (دیگر) پشیمانیش سودی به او نمی رساند.

از شر هر پایانی به خداوند پناه می بریم و از او عفو و بخششی را می طلبیم كه نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش، عطا فرموده است و او است عهده دار درخواست و برآورنده ی حاجات من.

و كسی را كه از عذاب خداوند دور كنند، در بهشت الهی و در قصرهای محكم و استوار جاودانه جای خواهند داد و در اختیارش حوران و خادمان خواهند گذاشت كه با جام هایی پر از شراب، گرد وی به گردش درخواهند آمد و در محضر قدس الهی در بهشت فردوس سكونت خواهد گزید و غرق در نعمت های بهشتی خواهد شد و از آب گوارای تسنیم و چشمه ی سلسبیل كه آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانی از مشك و عبیر است خواهد نوشید. وی را پادشاهی و ملكی است جاودانه و شادی و سروری است كه قلب و جانش را خواهد گرفت. در بوستانی خرم و سرسبز، از شراب هایی خواهد نوشید كه عقل او را سلب نخواهد كرد. این مقام و منزلت مخصوص كسی است كه از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزای كسی است كه سرپیچی خالق خویش را كرده و معصیت خداوند را نزد خود نیك و زیبا شمرده است.

(و قرآن) سخنی است كه حق و باطل را از هم جدا كرده و به عدل حكم نموده و گویای داستان كسانی است كه داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظه ای است كه به روشنی ذكر شده است.

و آن كتابی است كه روح القدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده، نازل نموده است.

درود آن ملائكه ای كه سفرای بزرگوار و نیكو رفتار الهی هستند، بر پیامبر باد.

پناه می برم به پروردگار دانای رحیم و حكیم و كریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او.

[صفحه 247]

گریه و زاری كنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زاری بپردازند و دعاكنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من برای خودم و شما از خداوند طلب مغفرت می كنم.

آنگاه حضرت این آیه را تلاوت كردند:

«آن خانه ی آخرت را مخصوص كسانی قرار می دهیم كه خواهان برتری و فساد در زمین نباشند و سرانجام خوش از آن تقوی پیشگان است».[1].

[صفحه 248]


صفحه 240، 241، 242، 243، 244، 245، 246، 247، 248.








    1. 1- اسناد و ماخذ خطبه ی بدون الف:

      1- فضائل آل الرسول فی المعقول و المنقول، تالیف حسون ملارجی الدلفی، ص 14.

      2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص 140.

      3- شرح نهج البلاغه علامه خوئی، ج 1، ص 210.

      4- نهج السعاده فی مستدرك نهج البلاغه، ج 1، ص 82.

      5- كنزالعمال، چاپ هند، ج 8، ص 221.

      6- بحارالانوار، ج 41، ص 304.

      7- مصباح كفعمی، باب 49، ص 741.

      8- مخزن اللئالی، بانو مجتهده ی امین، ص 125 الی 137.

      9- علی علیه السلام از ولادت تا شهادت، سید محمد كاظم قزوینی، ص 220 الی 211.

      10- سفینه البحار، ج 1، ص 397.

      11- زندگانی امیرالمومنین علی علیه السلام، حسین عمادزاده، ج 2، ص 90.

      12- نهج الخطابه، ج 2، ص 245، آیت الله علم الهدی خراسانی.

      13- نهج البلاغه الثانی، خطبه 4، ص 75 -80.

      14- نهج البلاغه به زبان انگلیسی، ص 296 -302.

      NAHJ - UL - BALAGHA

      DR. Mohammad Ali Al- haj Salmin D. Litt. U. S. A BOMBAY- INDIA.